اعدام ها را در ایران متوقف کنید

وبلاگ نویسان علیه اعدام موج جدید اعدام ها پس از انتخابات را محکوم میکند و جامعه جهانی را به اقدام برای نجات جان زندانیان در ایران فرامیخواند.

پیش شرط هر مذاکره ای با دولت جمهوری اسلامی ایران باید آزادی زندانیان سیاسی و لغو همه احکام اعدام باشد

شمارش اعدام ها

پنجمین گزارش "سازمان حقوق بشر ایران" با ذکر دستکم ۵۸۰ مورد اعدام در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. طبق این گزارش، ۶۰ درصد اعدام‌ها در ملاءعام انجام شده‌اند و در بیش از ۱۵ زندان ایران اعدام‌های اعلام نشده و مخفی صورت گرفته‌اند.

خبرگزاری حقوق بشر ایران - رهانا
مجتبی سمیع‌نژاد
۲۸ مرداد ۱۳۸۲ پدرم برای عیادت یکی از آشنایان، به کازرون رفته‌ بودند و در زمان برگشت، ۲ سرباز و ۲ نفر دیگر سوار ماشین می‌شوند، آن‌ها در راه می‌گویند منتظر دوستمان هستیم، متهم ردیف ۲ با یک سنگ بزرگ به پشت سر پدر من می‌زنند بقیه می‌گویند ایشان را رها کنیم و ماشین را برداریم و برویم، متهم ردیف ۲ که سرباز بوده قبول نمی‌کند، پدرم را به صندوق عقب ماشین منتقل می‌کنند، بعد از حدود ۴۰ کیلومتر پدر من به هوش می‌آید و علامت می‌دهد که ماشین را نگه دارند. ماشین را نگه می‌دارند و به پدرم می‌گویند ما فقط ماشین را می‌خواهیم و به تو کار نداریم، حدود ۵ کیلومتر از جاده‌ی اصلی دور می‌شوند، در صندوق عقب را باز می‌کنند، همه چوب و سنگ در دست داشتند، پدرم را زخمی می‌کنند، در آن زمان محمدرضا حدادی از عقب ماشین یک تسمه پروانه می‌آورد؛ پاهای‌اش را روی شانه‌های پدرم می‌گذارد، تسمه پروانه را به گلوی پدرم می‌اندازد و او را خفه می‌کند. بعد بنزین می‌آورد و روی پدرم می‌ریزند و کبریتی در دهان او روشن می‌کنند و او را می‌سوزانند و او را زیر خاک پنهان می‌کنند و بعد از ۵۴ روز ما به کمک یکی از متهمان پرونده، جنازه‌ی پدرم را پیدا کردیم.
این‌ها سخنان «محمد رحمت» فرزند مقتول پرونده محمدرضا حدادی،‌ یعنی محمدباقر رحمت است که حکم پرونده پدرش مبنی بر مجازات اعدام قرار است در آینده به اجرا گذاشته شود.
آن‌چه در لابه‌لای کلام محمد رحمت به عنوان نماینده خانواده آمده نشان می‌دهد که خانواده او آمادگی دادن رضایت را داشته است. اما برخی رفتارها و عدم اطمینان به این‌که مجرمان به «مجازات واقعی» عمل‌شان از سوی قوه قضاییه نمی‌رسند و عدالت برقرار نمی‌شود، تا به حال از دادن رضایت خودداری کرده‌اند. نگاهی به سخنان زیر از محمد رحمت که به وی قول دادیم بی کم و کاست آن‌ها را منتشر کنیم، به خوبی این قضیه را ثابت می‌کند.
قبل از هر سوال محمد رحمت خود شروع می‌کند: «محمدرضا حدادی در حین ارتکاب چنین عملی حتما بالای ۱۸ سال سن داشته است. این را با جرات می‌گویم، قد او ۱۸۵ سانتی متر بود، هیکل‌اش بسیار بزرگ بود. شناسنامه‌ی یک فرد، آن‌هم یک فردی در روستا که پدرش چندین بار ازدواج کرده بوده و حدود ۳۰ فرزند داشته، زیاد نمی‌تواند معیار دقیقی برای سن او باشد.»
از او در مورد خانواده خودش و پدرش می‌پرسم و این‌که روزگار آن‌ها بعد از قتل پدر چگونه گذشته است. محمد رحمت می گوید: «ما پنج فرزند هستیم به اضافه‌ی مادرم که می‌شویم ۶ نفر، من بزرگ‌ترین فرزند نیستم اما بقیه‌ی فرزندان پدرم به من وکالت داده‌اند تا کارهای مربوط به دادگاه و پرونده را انجام دهم.
ما مشکلی از لحاظ مالی نداشتیم، پدرم نان‌آور صد در صد منزل نبودند ولی قدیمی‌ها رسمی دارند که نمی‌توانند در منزل بنشینند، کارشان به حالت تفریحی بود، پدرم کامیون‌دار بودند، برادرم دکتر است و سطح اقتصادی خانواده‌ی ما در شرایط امروز ایران، از متوسط به بالا هست.»
خانواده رحمت از رسانه‌ها و فعالان حقوق بشر می‌گوید که به نظر آن‌ها به «بیان غیر واقعی اخبار» پرداخته‌اند. از او می‌پرسم که آیا از جانب فعالان حقوق بشر یا کسانی دیگر با شما برای جلب رضایت تماس گرفته شده است؟
«تماس‌هایی که از جانب فعالان حقوق بشر داشتیم محدود می‌شد به تماس‌های وکیل محمدرضا حدادی، که باعث شد تا خشم ما بیش‌تر شود. خانواده‌ی قاتل طبق حرف‌هایی که به آن‌ها القا شده بود، گفتند پسر ما نکشته کسی را، بعد از آن هم روزنامه‌ها مواردی را چاپ کردند که خلاف واقع بود که فقط موجب آزرده‌گی ما شد. این‌که کسی بیاید و صریح بگوید که رضایت بدهید، نبود، چنین کسی هیچ‌گاه نیامد.»
خانواده و وکیل محمدرضا حدادی می‌گویند، وی «اغفال شده» و به خاطر «سن‌اش» گناه دیگران را در قبال دریافت مبلغی پول بر گردن گرفته است. نظر خانواده رحمت را در این مورد جویا می‌شوم و می‌پرسم که آیا نظر شما این است که مجرم این پروند «قصاص» شود و یا «عدالت» در مورد او اجرا شود؟
«برای ما مهم این نیست که حتمن کسی قصاص شود، برای ما این مهم است که مقصر حتما مجازات شود. ایشان در روزها اول قتل را به گردن گرفته بودند. بعد در زندان نامه‌ای نوشتند که من اغفال شده‌ بودم، سه نفر دیگر به من گفتند که پول می‌دهیم به تو، برای‌ات زن می‌گیریم و … در نتیجه من گردن گرفتم.
ما این نامه و این حرف‌ها را به قاضی منتقل کردیم، قاضی گفت این‌گونه نیست و باز ما از قاضی خواهش کردیم که ایشان را یک‌بار دیگر بیاورند و بازجویی کنند، شاید که مقصر نباشند. من خودم هم حضور داشتم. محمدرضا را آوردند، نامه‌اش هم هست، داخل اتاق بازجویی از او سوال پرسیدند و او باز گفت: «نه، کار خودم بوده، خودم انجام دادم ولی پشیمان‌ام.» باز به دادگاه رفت و فردای آن روز نامه نوشت که گول خورده‌ام. به طوری‌که همه را بازی می‌داد. من تمام اعتراف‌های‌اش را دارم، به عنوان مثال رقم پول‌هایی که می‌گوید، سه نفر دیگر به من پیشنهاد داده‌اند، در هیچ اعترافی مشابه نیست، یک‌بار می‌گوید دو میلیون، یک‌بار می‌گوید پنج میلیون و یک‌بار می‌گوید ۲۰ میلیون، به همین دلیل برای من محرض شده که کار خودش بوده است، به اضافه‌ی این‌که او در زندان هم برای چند نفر از هم‌بندان‌اش کل ماجرا را تعریف کرده و گفته که کار خودم بوده است ولی الان پشیمانم.»
رضایت گرفتن از خانواده رحمت به عنوان شاکی این پرونده و اولیای دم، در حال حاضر به نظر تنها راه عدم اجرای حکم اعدام است. از او می‌پرسم تا به حال برای جلب رضایت شما، چه اقداماتی از طرف خانواده حدادی انجام شده است؟
«خانواده‌ی او هم آمده‌اند، خانواده‌اش از کسانی هستند که در روستا ساکن شده‌اند، آمده‌اند این‌جا، اما گفته‌اند اگر اعدام کنید، فلان کار را می‌کنیم و …، تهدیدمان کرده‌اند که مسلما از جانب ما هم واکنش به دنبال داشته است.»
این پرونده سه متهم دارد که سه متهم دیگر به حبس‌های طولانی محکوم شده‌اند، نکته در خور توجه این است که این سه زندانی که در این قتل مشارکرت داشته‌اند به از زندان به «مرخصی» آمده‌اند و زندانی‌های «رای باز» بوده‌اند. به محمد رحمت می‌گویم، یکی از دلائل مخالفت فعالان حقوق بشر و مخالفان اعدام، با این نوع از مجازات این است که با اجرای این حکم «عدالت واقعی» اجرا نشده و نمی‌شود، از او می‌خواهم که نظرش را در این بگوید:


«اگر مانند برخی ایالت‌های کشور آمریکا قانونی وجود داشت که متهم را برای مدت طولانی به حبس محکوم می‌کرد، آن زمان می‌شد از اعدام صرف‌نظر کرد، اما حبس و زندانی که متهم را واقعا زندانی کند، وگرنه با مرگ و اعدام که فرد، یک لحظه راحت می‌شود و از دنیا می‌رود. اما روال زندان‌های ما در ایران این‌گونه نیست، به متهمان هر روز مرخصی داده می‌شود، اگر این متهمان به مرخصی بیایند برای ما دردسر می‌شود.»
وی ادامه می‌دهد: «متهم ردیف دو ۳۱ سال و نیم حبس دارد به جرم آدم‌ربایی و متهم ردیف سوم ۲۶ سال حبس دارد و همه‌گی مشارکت در آدم‌ربایی دارند؛ در این میان نامه‌ی صریح از آقای شاهرودی داریم و نامه‌ی دیگر از آقای لاریجانی داریم که به این متهمان اصلا مرخصی داده نشود، تاکید شده که حتا یک ساعت هم مرخصی نداشته باشند، اما این افراد در زندان رابطه پیدا کرده‌اند و به مرخصی آمدند.
ما از آن‌جایی متوجه شدیم که آن‌ها بعد از مرخصی در مقابل منزل ما آمدند و گفتند: «دیدید ما به مرخصی آمدیم؟ بیایید رضایت بدهید وگرنه برای‌تان دردسر می‌شود.» که ما مراجعه کردیم و مرخصی را لغو کردند. به این‌ها «زندانی باز» داده شده بود، یعنی هر روز می‌توانستند بیاید به بیرون از زندان. حداقل توقع ما این‌بود که چنین کسانی را که قساوت قلب داشتند و با پدرم چنین کردند را در زندان نگه دارند و اجازه‌ی مرخصی به آن‌ها ندهند که موجب آزار بیش‌تر برای خانواده‌ی ما شوند. وقتی می‌دانیم که مسئولان نمی‌توانند این‌ها را در زندان نگه‌داری کنند و ما هر روز باید نامه بنویسیم و کلنجار برویم، چاره‌ای نداریم. بارها بعد از مراجعه‌ی آن‌ها به ۱۱۰ تماس گرفته‌ایم و آمده‌اند و صورت‌ جلسه کرده‌اند، حتا یک‌بار منزل‌مان را عوض کردیم اما باز هم آدرس ما را پیدا کردند و آمدند و تهدید کردند.»
از رحمت می‌خواهم که در مورد مرخصی آمدن آن‌ها بیش‌تر توضیح بدهد که می‌گوید: «از سه متهمی که به حبس‌های طولانی مدت محکوم شده‌اند، دو نفرشان زندانی رای باز گرفته بودند، یعنی هم مرخصی می‌آمدند و هم می‌توانستند عصرها و پنج‌شنبه و جمعه‌ها آزاد باشند. من نمی‌دانم این چه وضعیتی است؟ اگر نامه‌ی رئیس قوه‌ی قضائیه مهم است، پس زندانی باید بدون مرخصی در زندان بماند. فردی که به این‌ها اجازه‌ی مرخصی می‌دهد حتما باید مجازات شود و باید بالاخره جایی باشد که به این مسائل رسیده‌گی کند.»
از محمد رحمت می‌پرسم اگر اطمینان داشته باشید که این‌ها از زندان به مرخصی نمی‌آیند و واقعا مجازات می‌شوند، آیا حاضرید که از رضایت بدهید تا او اعدام نشود؟
«من مطمئن هستم که اگر از قصاص بگذرم، چنین چیزی اجرا نمی‌شود که متهم برای طولانی مدت و بدون مرخصی در زندان بماند، اگر ما کسی را به چشم دیده بودیم که مثلا ۳۰ سال حبس بکشد بدون مرخصی، خب می‌گفتیم متهم، حبس ابد بکشد، اما آزموده را آزمودن خطا است. در ایران همان قصاص به درد می‌خورد، اگر قرار باشد از قصاص بگذریم اما هر روز تن‌مان بلرزد که نمی‌شود. الان حدود یک‌سال و اندی است که مزاحمتی از طرف متهمان نداشتیم.»
بنا بر اخبار منتشر شده، قرار است حکم اعدام محمدرضا حدادی صبح چهارشنبه اجرا شود، هر چند که محمد مصطفایی وکیل وی نیز این قضیه را تکذیب کرده است، از رحمت در مورد این قضیه می‌پرسم که می‌گوید:
«من خبر اعدام در روز چهارشنبه را نه تایید می‌کنم و نه تکذیب. هر چهارشنبه‌ای امکان دارد که این حکم اجرا شود، یک‌بار گفتند که قرار است اعدام شود ما از خانواده‌اش خواستیم که بروند و برای آخرین بار فرزندشان را ببینند. الان هم هیچ حرفی در مورد این‌که این چهارشنبه است یا خیر ندارم.»
ضمن این‌که حرف خود وی را یادآوری می‌کنم که خانواده حدادی تاکنون اقدام مورد نظر خانواده رحمت را انجام نداده‌اند، از او می‌پرسم اگر در این فاصله خانواده وی برای رضایت بیاید، حاضرید از قصاص بگذرید و رضایت بدهید؟
«رضایت را معمولا می‌آیند و با خواهش می‌گیرند، کسی نمی‌آید با تهدید رضایت بخواهد، من تا به اکنون هیچ شانسی برای رضایت و بخشش برای این آقا متصور نیستم.
این خانواده با اشک تمساحی که پیش از این ریخته‌اند و مزاحمت‌ها و تهدیدهایی که انجام داده‌اند، هیچ راهی برای ما باقی نگذاشته‌اند.
ما توقع داشتیم که در این مدت برخورد صحیحی با ما صورت بگیرد، تا چند وقت پیش هیچ کسی با من تماس نگرفته بود، بعد از مدت‌ها آقای مصطفایی با من تماس گرفتند، ایشان باید با من تماس می‌گرفتند و رضایت می‌خواستند، اما فقط کذب در روزنامه‌ها و سایت‌ها منتشر می‌کردند که همین مساله باعث آزرده خاطر شدن خانواده‌ی ما شد. من یک‌بار از آقای مصطفایی خواستم که ایشان که رابطه‌ی خوبی با روزنامه‌ها دارند، از متهم نامه‌ی عذرخواهی از خانواده‌ی ما را بگیرند و در روزنامه‌ها چاپ کنند اما ایشان قبول نکردند. اگر می‌آمد و می‌گفت من کشته‌ام، معذرت می‌خواهم و پشیمان شده‌ام وضعیت فرق می‌کرد، اما حالا که می‌گوید من نکشته‌ام و باز در اعتراف‌ها حرف دیگری می‌زند، به شعور ما توهین می‌شود.»
از او خواهش می‌کنم که بدون در نظر گرفتن قتل پدرش و این پرونده بگوید که به مجازات اعدام اعتقاد دارد یا نه و آن را مجازات درستی می‌داند، که می‌گوید:


« من اعدام را برای کسی که فردی را کشته کم می‌دانم، اگر در ایران حبس ابدی وجود داشت که به معنای واقعی اجرا شود من با آن موافق بودم و با اعدام مخالف بودم، اما الان که چنین چیزی نیست، اعدام را راه بهتری می‌دانم.»
از محمد رحمت می‌پرسم که آیا تا کنون هیچ کدام از مسئولین قضایی از شما خواسته‌اند که به عنوان اولیای دم رضایت دهید و از قصاص گذشت کنید؟
« تا کنون مسئولان قضایی از ما درخواست نکرده‌اند تا قصاص نکنیم، شاید یک نفر در یک اداره یک بار گفته باشد، اما مسئولان قضایی چنین درخواستی از ما نداشته‌اند.
قاضی پرونده ‌هم با ما گفت من تاکنون پرونده‌ای نداشتم که متهمان‌اش چنین قساوتی داشته باشند، مامورانی که جنازه‌ی پدرم را از زیر خاک بیرون می‌کشیدند، حالت تهوع گرفته بودند و نمی‌توانستند به جنازه‌ی پدرم نگاه کنند، به دلیل این‌که ضربه‌های بسیار بدی به ایشان وارد شده بود.»
از محمد رحمت در آخر خواهش می‌کنم که اگر امکان دارد، از قصاص صرف نظر کنند و می‌گویم که اجرای حکم اعدام در هر صورتی نمی‌تواند اجرای عدالت باشد. به او می‌گویم که فعالان حقوق بشر خواهان عدم مجازات نیستند و خواهان اجرای عدالت هستند. آن‌ها حدادی را نمی‌شناسند و در این زمینه به شخص نگاهی ندارند و نگاه‌شان به خود مساله «اعدام» است. به او می‌گویم که باز هم برای رضایت تماس خواهم گرفت و از او می‌خواهم که در آخر صحبتی اگر دارد بگوید که می‌گوید:
«اگر محمدرضا اعدام هم شود، من برخی از افراد مدافع حقوق بشر را مسئول می‌دانم که باعث آزرده‌خاطری شدند.
من فقط خواهشی از همه‌ی مدافعان حقوق بشر دارم و آن این است که اگر عدالت‌خواه هستید، عکسی از محمدرضا را منتشر کنیم که سن واقعی‌اش را نشان دهد، این عکسی که در تمام سایت‌ها منتشر می‌شود حداقل مربوط به ۸ سال پیش از وقوع آن اتفاق افتاده است، وظیفه‌ی افرادی که خبرها را منتشر می‌کنند، اطلاع‌رسانی صحیح است، نه کذب. خانواده‌ی من زمانی‌که آن عکس را می‌بینند آزرده خاطر می‌شوند.
ما خانواده‌ی تحصیل کرده‌ای هستیم، ما خودمان از حکم اعدام خوش‌مان نمی‌آید، اما در شرایط کنونی ایران، چاره‌ای نداریم. چون می‌دانیم حبس طولانی مدت و بدون مرخصی در ایران به وقوع نمی‌پیوندد. اگر فقط یک ضربه‌ی چاقو به پدرم اصابت کرده بود و موجب مرگ‌اش شده بود، شاید می‌توانستیم ببخشیم، اما این اعمال و ضربه‌ها و سوزاندن و خاک کردن در چند ساعت رخ داده و نشان دهنده‌ی قساوت قلب آن‌ها بوده است.»

0 نظرات

ارسال یک نظر