اعدام ها را در ایران متوقف کنید

وبلاگ نویسان علیه اعدام موج جدید اعدام ها پس از انتخابات را محکوم میکند و جامعه جهانی را به اقدام برای نجات جان زندانیان در ایران فرامیخواند.

پیش شرط هر مذاکره ای با دولت جمهوری اسلامی ایران باید آزادی زندانیان سیاسی و لغو همه احکام اعدام باشد

شمارش اعدام ها

پنجمین گزارش "سازمان حقوق بشر ایران" با ذکر دستکم ۵۸۰ مورد اعدام در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. طبق این گزارش، ۶۰ درصد اعدام‌ها در ملاءعام انجام شده‌اند و در بیش از ۱۵ زندان ایران اعدام‌های اعلام نشده و مخفی صورت گرفته‌اند.

حکم اعدام برای یک ایمیل مشکوک

ارسال شده توسط ,وبلاگ نویسان علیه اعدام | ۸:۳۱ | 0 نظرات »


خانواده حمید قاسمی شال در مصاحبه با روز اعلام کردند این شهروند ایرانی - کانادایی در خطر اجرای حکم اعدام است. آنها همچنین از نهادهای بین المللی و همه کسانی که میتوانند کمک کنند درخواست کردند "اجازه ندهند خون بی گناهی ریخته شود".
قاسمی شال که از 24 خرداد 87 در زندان به سر می برد متهم به جاسوسی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و از سوی شعبه 29 دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده است.این حکم در دیوان عالی کشور تایید و با رد درخواست عفو او از سوی کمیسیون عفو و بخشودگی در آستانه اجرا قرار گرفته است.
خواهر آقای قاسمی شال در مصاحبه با روز می گوید که برادرش هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشته و هیچ مدرکی دال بر اثبات اتهامات منتسب به او و صدور حکم اعدام در پرونده موجود نیست.
به گفته او یک ایمیل، تنها مدرک ارائه شده از سوی دادگاه برای صدور حکم اعدام است؛ ایمیلی که متعلق به آقای قاسمی نبوده و هرگز از سوی او ارسال نشده است و در اصل این ایمیل هم یک برگه "آ4" است در لابلای پرونده.

این مصاحبه در پی می آید :

خانم قاسمی کمیسیون عفو و بخشودگی درخواست عفو و تخفیف در مجازات برادرتان را رد کرده، اکنون برادرتان در چه وضعیتی است؟
حمید الان در بند 350 زندان اوین است. تلفن های این بند که قطع است و تنها ارتباط ما دیدار های کابینی روزهای دوشنبه است که اگر تعطیلی رسمی نباشد می توانیم او را ببینیم. از نظر روحی به شدت داغون است 18 ماه و نیم انفرادی بوده و هر لحظه احساس می کند که طناب دار بالای سرش است. از نظر روحی خیلی قوی بوده که تا بدین جا هم دوام آورده اما دیگر خیلی داغون است. سه سال است که از همسر و زندگی اش دور است آن هم بی گناه، اگر فعال سیاسی بود می گفتیم هدفی دارد و راهی را می رود و هزینه اش را هم می پردازد اما حمید اصلا هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشت؛ او یک شهروند عادی بود که زندگی عادی داشت و اصلا عضو هیچ گروه و فرقه ای نبود.
ممکن است برگردیم به سه سال پیش و بگویید برادرتان حمید چرا و چگونه بازداشت شد؟
برادرم شهروند کانادا است و در آنجا زندگی می کند. او مطابق روال هر ساله که برای دیدار خانواده به ایران می آمد 18 اردیبهشت سال 87 به ایران آمد. 23 اردیبهشت همان سال برادر دیگرم البرز را بازداشت کردند و حمید هم شروع به پی گیری وضعیت البرز کرد هر روز به دادستانی ارتش و بازپرسی ارتش می رفت و پی گیر کار البرز بود تا 4 خرداد که حمید را هم بازداشت کردند و گفتند البرز از طریق حمید اطلاعاتی را به منافقان (سازمان مجاهدین خلق) می داد. بعد هم به هر دو برادرم حکم اعدام دادند.
خانم قاسمی آیا برادرانتان فعالیت سیاسی داشتند؟ در اصل میخ واهم بدانم مبنای صدور چنین حکمی و انتساب چنین اتهامی به برادرانتان چه بوده است؟
برادران من هیچ فعالیت سیاسی نداشتند. هیچ یک از اعضای خانواده ما فعالیت سیاسی ندارند. من شدیدا و با اصرار می گویم که برادرانم هیچ کار سیاسی نمی کردند و به عنوان شهروندانی عادی، زندگی عادی خود را می کردند. هیچ اقراری هم نکرده اند. یعنی بیش از 18 ماه در سلول انفرادی و تحت بازجویی بوده و همه اتهامات را رد کرده اند.
در پرونده برادرانتان چه سند و مدرکی دال بر اتهامی که به آنها نسبت داده اند وجود دارد؟
هیچ مدرکی نیست. تنها یک صفحه "آ4" که می گویند کپی ایمیلی است که حمید برای البرز فرستاده و درخواست کرده که اطلاعاتی به او بدهد. در حالیکه آدرس ایمیلی که در این صفحه هست آدرسی عجیبی است که متعلق به برادر من نیست؛ یعنی آدرسی در یاهو است که بعد از "یاهو دات کام" هم نقطه دارد و هر کاربر عادی که یکبار ایمیل در یاهو ساخته باشد میداند چنین آدرسی در یاهو امکان ندارد. در متن ایمیل ارسالی که مدعی هستند آگهی تبلیغاتی است. یعنی در متن نوشته ای است که مدعی هستند برادرم فرستاده. بارها ما خواسته ایم ایمیل را کارشناسی کنند اما نکرده اند. برادرانم در تمام مدت درخواست کردند از سرور یاهو سئوال شود که اصلا چنین آدرسی در یاهو وجود دارد یا نه. اما کسی توجهی به درخواست آنها نکرد. می گویند ما دسترسی به ایمیل شما داشته ایم و شما خبر نداشته اید و ما ایمیل های شما را می دیدیم. ما با این حال گفتیم خب پس چرا فقط همین صفحه "آ4" را به عنوان مدرک ارائه می دهید. چرا هیچ مدرک دیگری نیست و ارائه نمی دهید نه تلفنی نه ایمیل دیگری و نه هیچ چیز دیگری.
مدعی هستند برادرتان البرز چه نوع اطلاعاتی به برادر دیگرتان میداده که او در اختیار سازمان مجاهدین خلق قرار میداده؟
در این مورد هم هیچ جوابی به ما نمیدهند و در پرونده هم هیچ چیزی وجود ندارد.
شغل البرز چی بود و او چگونه و چرا بازداشت شد؟
البرز، ناخدا یکم نیروی دریایی و معاون آموزشی یگان ویژه رشت بود. سه سال بود بازنشسته شده بود. تقاضای پاسپورت کرده بود و 23 اردیبهشت از حفاظت اطلاعات ارتش به او زنگ زدند که پاسپورتت آماده است، بیا بگیر. او هم رفت پاسپورتش را بگیرد اما دیگر برنگشت. حمید هم به خاطر همین شروع به پی گیری کرد و رفت حفاظت اطلاعات ارتش تا وضعیت البرز روشن شود. چون آخرین جایی که میدانستیم البرز رفته همان جا بود. حمید همچنان پی گیر وضعیت البرز بود که خودش را بازداشت کردند.
تا جایی که اطلاع دارم برادرتان البرز در زندان فوت کرده ممکن است توضیح دهید قضیه چه بود؟
دی ماه 88 بود که به ما خبر دادند البرز در زندان فوت کرده. به ما گفته شد به خاطر سرطان بوده اما نمیدانیم این موضوع تا چه اندازه صحت دارد. تمام هم بندی های البرز می توانند شهادت دهند که او انسان سالمی بود و هیچ مشکلی نداشت.
یعنی برادرتان قبل از بازداشت بیماری سرطان داشته یا در زندان به این بیماری مبتلا شده؟
برادرم هیچ بیماری نداشت. او متولد سال 1337 بود و آدم سالمی بود.
آیا بعد از فوت ایشان اقدام به کالبد شکافی برای روشن شدن علت فوت برادرتان کردید یا در این خصوص پی گیری به عمل آوردید؟
به ما گفتند بیمارستان شهدای تجریش است. از آنجا به پزشکی قانونی منتقل کردند و گفتند کالبدشکافی کرده اند و علت مرگ سرطان معده بوده، اما خودشان کالبد شکافی کردند یعنی ما درخواستی نداده بودیم. فقط یک جلسه ای گذاشتند و ما را خواستند، رفتیم. تنها چیزی که گفتند همین بود که سرطان معده داشته و فوت کرده. هیچ مدرکی هم به ما ندادند. یعنی پزشکی قانونی هم هیچ برگه ای به ما نداد فقط شفاها به ما همین را گفتند. ما هم کاری از دستمان ساخته نبود. چگونه می توانستیم پی گیری کنیم؟ رفت و تمام شد.
قاضی پرونده هر دو برادرتان چه کسی بود و روال قضایی تاکنون چگونه طی شده؟
قاضی قمی زاده، قاضی شعبه 29 دادگاه انقلاب بود که برای هر دو حکم اعدام صادر کرد. باور کنید او حتی نمیدانست چگونه باید از ایمیل خارج شد و ساین آوت کرد. وقتی من برایش همه خطاهای موجود در آن صفحه "آ4" را توضیح میدادم اصلا نمیدانست چه می گویم. به او بارها گفتیم که اگر البرز جاسوسی می کرد چرا جز این برگه ای که می گویید هیچ مدرک دیگری ندارید. این ایمیل را مدعی هستید که حمید سال 83 به البرز زده و درخواست اطلاعات کرده؛ خب اولا چه نوع اطلاعاتی؟ ثانیا چرا گذاشتید 5 سال بعد البرز را بازداشت کردید؟ از سال 83 که مدعی هستید البرز جاسوسی میکرده و آن ایمیل را گرفته و... تا سال 85 که البرز بازنشسته شد به او دو درجه امیری داده بودند در حالیکه بدون تایید حفاظت اطلاعات ارتش چنین امری محال می بود. چرا فقط یک تکه کاغذ را علم کرده اید و با زندگی دو انسان بازی می کنید؟ اگر ادعای شما درست باشد که وقتی البرز بازداشت شد، حمید باید فرار می کرد نه اینکه در ایران بماند و کار برادرش را پی گیری کند. اما این قاضی هیچ جوابی این نمی داد. پرونده را فرستاد دادگاه تجدید نظر و دادگاه تجدید نظر از خود سلب صلاحیت کرد و پرونده را به دیوان عالی کشور فرستاد. دیوان هم حکم اعدام را تایید کرد. درخواست عفو و تخفیف در مجازات دادیم؛ تنها امید و راهمان برای زنده ماندن برادرانم که البرز در زندان آن گونه شد و حمید هم درخواست اش هفته گذشته از سوی کمیسیون عفو وبخشودگی رد شد.
تا جایی که میدانم ایشان تبعه کشور کانادا هستند آیا دولت کانادا اقداماتی در این زمینه انجام داده؟
حمید 42 سال دارد و در کانادا و در شهر تورنتو زندگی می کرد. دولت کانادا هم در جریان قضیه حمید است و مقامات این کشور با دولت ایران صحبت هایی کرده اند اما متاسفانه دولت ایران تابعیت دو گانه و دو ملیتی را قبول ندارد و هیچ پاسخی به مقامات کانادایی نداده.
خانم قاسمی سه سال از بازداشت برادرانتان می گذرد یکی در زندان فوت کرده و دیگری در خطر اجرای حکم اعدام است چرا تاکنون شما و خانواده تان در ایران سکوت کرده بودید؟
ما ایمان داشتیم که برادرانم بی گناه هستند. نمی خواستیم سر و صدا راه بیفتد و مشکل بیشتر شود. فکر می کردیم با سکوت ما البرز که رفته بود به حمید کمک می شود اما متاسفانه نشد. متاسفانه مسئولان فکر می کنند یک نفر را اعدام کنند مشکل شان رفع می شود اما خانواده ای را دارند از بین می برند. تنها علت سکوت ما همین بود که در آرامش مساله حل شود؛ برادران من اصلا سیاسی نبودند. با هیچ گروه و فرقه ای کار نداشتند. زندگی خود را می کردند. فکر میکردیم همه اینها سوتفاهم است و حل می شود.
اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید.
من از همه عاجزانه خواهش میکنم هر کسی می تواند کمک کند. جان حمید در خطر است و هر لحظه امکان اجرای حکم وجود دارد. هر روز صبح که از خواب بلند می شود تمام تنم می لرزد که حمید من زنده است یا اعدامش کرده اند؟ صبح را دیده است؟ فکر کنید زندگی با ترس تمام مدت چه زندگی ای است و آدم چطور می تواند دوام بیاورد؟ به خدا نمیدانم دیگر به کجا بروم، به چه کسی پناه ببرم که حرف ما را بشنود؟ من ازنهادهای بین المللی و تمام کسانی که می توانند حمید را از این وضعیت نجات دهند درخواست کمک می کنم. از مسئولان جمهوری اسلامی هم عاجزانه درخواست می کنم پرونده را بررسی و ایمیل را کارشناسی کنند. باور کنید ما هنوز داغداریم؛ در غم از دست دادن البرز. خانواده من هنوز داغدارند، نگذارید حمید را اعدام کنند.

روز آنلاین ؛ فرشته قاضی

0 نظرات

ارسال یک نظر