کمیته گزارشگران حقوق بشر- بر اساس گزارشهای موثق دریافتی، دو جوان زندانی که اکنون در بند اطلاعات زندان دستگرد اصفهان (بند الف طا) محبوس هستند، بنا بر حکم شعبه ۲۴ دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان به ریاست قاضی مقضی به اتهام محاربه در آستانه اعدام قرار گرفتهاند.
محمد فتحی (۲۷ ساله) و عبدالله فتحی (۲۹ ساله) در فروردین ۱۳۸۹ دستگیرشده و به زندان اصفهان منتقل شدند و سپس تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی بازجویان برای پذیرش اتهامات مطروحه از جمله ارتباط با گروههای مخالف نظام، اقدام برای مبارزه مسلحانه، محاربه با خدا و سرقت مسلحانه قرار گرفتند.
به گفتهٔ بیژن فتحی، پدر این دو جوان محکوم به اعدام، حکم یک ماه پیش در دادگاه تجدید نظر تایید شد و امروز (۱۶ اردیبهشت) طی تماس تلفنی با مادر این دو زندانی خبر دادهاند که حکم آنها فردا (۱۷ اردیبهشت جاری) اجرا خواهد شد.
بدین ترتیب، محمد و عبدالله فتحی، کمتر از ۲۴ ساعت با اعدام فاصله دارند و با توجه به فرصت کوتاه باقی مانده، خانوادهٔ این دو فرد از فعالان و نهادهای حقوق بشری و ارگانها و سازمانها استمداد جسته و درخواست کردهاند که کلیه امکانات خود را برای لغو و یا تعویق اجرای احکام اعدام فرزندانشان به کار ببندند.
بیژن فتحی در همین زمینه به کمیته گزارشگران حقوق بشر می گوید: «اقرارهایی که مبنای صدور حکم قرار گرفته اند، تحت شکنجههای سخت اخذ شده است و آنها در مراحل دادرسی از کلیه حقوق قانونی مبنی بر دسترسی به وکیل و حق دفاع محروم بودهاند». آقای فتحی همچنین برخی از مکاتبات خود با نهادهای متبوع را در اختیار کمیته گزارشگران حقوق بشر قرار داده است که در انتهای این گزارش منتشر شدهاند.
متن مصاحبه بیژن فتحی با کمیته گزارشگران حقوق بشر را در ادامه بخوانید:
آقای فتحی آیا خبر اجرای قریب الوقوع حکم فرزندان شما صحت دارد؟
بله. متاسفانه خبر صحت دارد. فرزندانم محمد و عبدالله فتحی شورباریکی، حکم اعدام هر دو پسرم یک ماه پیش تایید شد و چون پرونده پزشکی داشتند و مراحل دادرسی کامل و درست طی نشده بود ما پیگیر شدیم و با چند وکیل هم مشورت کردیم که گفتند درست میشود. روز چهارشنبه مادرشان به ملاقات رفته بودند و امروز تماس گرفتند که قرار است پسرانتان اعدام شوند. و باید از چند روز پیش شما را در جریان میگذاشتند و در نهایت هم گفتند کهاجرای حکم اعدام قطعی است و امروز ساعت ۳ بعداز ظهر برای ملاقات آخر به زندان مراجعه کنید. همسرم به هر جا که توانسته مراجعه کرده بود و گفته بود حداقل یک هفته اجازه بدهید و به تعویق بیندازید که پدرشان از خارج بیاید جواب دادند که تلاش میکنیم به تعویق بیفتد اما بعد دوباره به او گفتند که چنین کاری نمیتوانیم بکنیم و فردا اعدام خواهند شد. در نهایت هم گفتند که به هیچ وجه اجازه ملاقات داده نمیشود و فردا ساعت شش صبح مراجعه کنید. نگرانی ما از این است که به قرنطینه منتقل شده باشند که فردا حکمشان اجرا شود.
اتهامات فرزندانتان چه بود؟
اتهام هر دو محاربه است. یکی از پسرانم سه سال است متاهل شده است و لی در حکم قاضی نوشته شده که مجرد است. برای همین میگویم که اصلا پرونده را نگاه نکردهاند. یکی از پسرانم متولد آذر ۶۲ و دیگری متولد آذر ۶۳ است. محمد هم شش ماه بود که ازدواج کرده بود. در زمان جنگ ما در آبادان بودیم و هر دو مشکل روحی و روانی دارند و مدتها تحت معالجات پزشکی بودند و پرونده پزشکی و مدارک لازم هم ارائه شده ولی به هیچ کدام از این مدارک توجه نشد و حتا برای اثبات این امر به پزشک قانونی نیز مراجعه نکردند.
من فکرم دیگر کار نمیکند و با اینکه مشکل قلبی دارم و سه رگ قلبم گرفته است و الان هم چند قرص خوردهام که بتوانم روی پا باشم و در شرایطی که ایران نیستم مدارک را نگاه کنم ببینم چه کاری از دستم بر میآید.
آیا حکم به فرزندان شما ابلاغ رسمی شده؟
حکم را به هیچ کسی به شکل قانونی ابلاغ نکردهاند و تنها از طریق تماس تلفنی به ما اعلام شد که قرار است فردا اعدامشان کنند.
آیا پیگیری حقوقی کردهاید؟ وکیل داشتند؟
بله وکیل داشتند. در واقع وکیل را به دیوان عالی کشور هم راه ندادند و در مراحل دادگاه و بازپرسی در جلسات کوتاهی که برگزار شد وکیل مدارک پزشکی فرزندانم را نشان داده بود اما به ایشان اجازه صحبت و دفاع شفاهی داده نشد و قاضی گفته بود که همه این مدارک بیفایده هستند و این دونفر حکم اعدام میگیرند. به وکیل گفتند شما حرف نزنید تنها لایحه دفاعیه خود را بنویسید و ارائه کنید. به این لایحه هم توجهی نشده است.
رسیدگی پرونده در کدام شعبه دادگاه انجام شده است؟ آیا به این شرایط اعتراض کردید؟
در شعبه ۴ دادگاه انقلاب اصفهان به ریاست قاضی مقضی. دادستان اصفهان به نام آقای محمد رضا حبیبی هم نقش داشتند اما کل جریان زیر نظر سرهنگ حسینزاده، رییس پلیس امنیت اصفهان است. ایشان در سرکوب و کشتار ۲۵ خردادماه ۸۸ اصفهان را رهبیری میکرد و در کانال پنج با قدرت اعلام کرد ما هر صدایی را اینجا خفه میکنیم. این افراد بچهها را شکنجه کرده بودند و آنها هم به دادسرای انتظامی شکایت کردند. دادسرای انتظامی در پاسخ گفت که به ما دستور داده شده که شکایت آنان را تحویل نگیرند. یک شکایت دیگر هم یکی دو ماه پیش به دادسرای انتظامی قضات نوشتند اما هیچ اقدامی در مقابل این شکایات انجام نشد. و در نهایت گفتند که فردا صبح میخواهند اعدامشان کنند.
از شرح دستگیری فرزندانتان بگویید. چه زمانی بازداشت شدند و تحت چه جرم و اتهامی؟ آیا حکم داشتند و نحوه بازداشت به چه شکلی بود؟
من خارج از کشور بودم. به من اطلاع دادند که پسرانم را بازداشت کردهاند. به دلیل اینکه من اینجا عمل قلب داشتم جزئیات را به من نمیگفتند. یک روز هم به آنها مرخصی ندادند. بعد از مدتی طولانی بالاخره ملاقات دادند. بعد از چند ماه یک نفر از بند الف- ۲ تماس میگیرد و ملاقات میدهند و این ملاقاتها هم در حضور ماموران انجام شده بود. آنها را یک سال پیش دستگیر کردند. بعد از ماجرای تجمعات بود که تحت تعقیب بودند و به آنها اتهامات دروغین زدند که آنها سارق بودهاند و یک میلیارد تومان طلا دزدیدهاند! نمیدانند یک میلیارد تومان چقدر است!
شرایط فرزندانتان در طی دوران بازداشت و بازجویی چطور بود؟ آیا به اتهامات خود اقرار کردهاند؟
هر دو فرزندم به شدت شکنجه شدند. گفتند که قپانی کردهاند و از پشت آویزانشان کرده بودند. به شدت مورد ضرب و شتم واقع شده بودند و از این شیوههایی که در دهه شصت اعمال میشد هم در موردشان به کار برده شده بود. از جمله اینکه به مدت بیست و چهارساعت یکی از فرزندانم را به صلیب بسته بودند. دایی فرزندانم جزو زندانیان دهه شصت است و او هم حکم اعدام گرفته بود. به آنها گفته بودند که شما با دایی خود گروه سیاسی مسلحانه تشکیل دادهاید و در حال توطئه بر علیه نظام بودهاید که آنها میگویند دایی ما در ایران نیست و سالخورده است و فعالیت سیاسی ندارد اما اتهامات روی پرونده باقی ماند.
آقای فتحی، آیا دسترسی حقوقی به وکیل داشتند؟
به هیچ وجه تا زمانی که پرونده را تکمیل کردند و هر چه دلشان خواست در آن نوشتند و تحت شکنجه اقرار گرفتند هیچ اجازه ملاقات یا دسترسی به وکیل به فرزندانم داده نشد. در این مدت تهدید به تجاوز شدند به این ترتیب که فردی به نام سروان رحیمی به آنها گفته بود که اگر حرفهایی که میگوییم را تایید و اقرار نکنید فردی افغانی را میآوریم که به شما تجاوز کند. همسر عبدالله، یکی از فرزندانم را هم برده بودند و او را نیز تحت فشار و بازجویی قرار دادند و سوالات بیربط و غیر اخلاقی از ایشان پرسیده بودند. به عنوان مثال از ایشان پرسیده بودند که شما در زمان ازدواج باکره بودهاید یا نه. این بازجوییها برای اعمال فشار به فرزندم بود که در این شرایط از ایشان اقرار مورد نیاز خود را بگیرند. حالا هر کسی جای اینها باشد در زندان و چنین وضعی را ببیند میگوید هر بلایی را میخواهید به سرم بیاورید و هر چه بخواهید را اقرار میکنیم اما به خانوادهام آسیب نرسانید.
لطفا در مورد مراحل دادرسی توضیح بدهید.
تاریخ دادگاه ۲۳ بهمن سال گذشته بود در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه ۴ به ریاست قاضی مقضی که به همراه هفت نفر دیگر اینها را در زمان دو ساعت محکوم به ا عدام میکند. بعد از آن هم وکیل گرفتیم که به دفاع وکیل ترتیب اثر داده نشد و بعد از چند روز حکم اعدام صادر شد. ما به دیوان عالی چشم امید داشتیم و فکر میکردیم که این حکم ناعادلانه در شعبه تجدید نظر نقض خواهد شدد که بعد پرونده به شعبه ۱۴ به ریاست قاضی نیازی ارجاع شد. ما در این مرحله کاملا احساس خطر کردیم چون ایشان همان دادستان نظامی بود که به قتلهای زنجیرهای رسیدگی کرده بود. پرونده که به اینجا رسید ما احساس خطر کردیم اما وکیلشان گفت که اینها محارب نیستند و حکم اعدام تایید نمیشود اما این اتفاق نیفتاد. همسرم به دادستان مراجعه کرد که درخواست ملاقاتاش پذیرفته نشد. به رییس حوزه قضایی مراجعه کرد و آنجا هم به همین ترتیب. مسئول زندان به همسرم گفته بود وقتی به چشمهای فرزندان شما و اخلاق و روحیاتشان نگاه میکنم مسلم است که کسانی نیستند که مرتکب خلاف شده باشند. دو سه روز پیش هم ریس زندان دستگرد آقای عبدالهی گفته بود که من درخواست عفو بسیار قوی برای آنها نوشتهام چون میدانم که دارد بر علیهشان توطئه میشود و آقای حبیبی و سایر دست اندرکاران وقتی متوجه شده بودند از این اقدام جلوگیری کرده بودند و الان هم به سرعت اعلام کردند که میخواهند اعدامشان کنند.
دقیقا اتهامشان با کدام گروه معاند بوده است؟ آیا در طی مراحل تحقیقات و بازداشت سندی از آنها کشف شده است؟
در اتهام آنها عنوان شده که سرقت مسلحانه. من جزو فعالین سیاسی بودم که از انها خواستند در مورد من اقرار بگیرند وقتی دیدند که چیزی در دست ندارند ارتباط با دایی آنها را برای اعمال فشار عنوان کردند و ارتباط با گروه متخاصم از همین جا ریشه گرفته است وگرنه اینطور اتهامات به هیچ کدام از آنها نمیچسبد. در روزنامه نوشتند که در تفتیشها از آنها سلاح کشف شده اما فرزندانم تکذیب کردند و گفتند ما نه اسلحه داشتهایم و نه اقدام مسلحانه کردهایم. این اتهامات تنها برای اعمال فشار بوده است. از منزل هیچ کدام هم هیچ سلاحی کشف نشده.
فعالیت آنها چه بود که با این اتهامات مواجه شدهاند؟
مثل بقیه پسرها در مراسم چهارشنبه سوری شرکت داشتند و در انتخابات هم نقش فعال داشتند و پسرم عبدالله در اهواز که محل زندگیاش است در ستادهای انتخاباتی فعالیت داشت. هیچ فعالیت خاص و مشکوکی نداشتند و خودشان نیز گفتهاند که اقرارها در شرایط فشار و شکنجه از آنها گرفته شده است.
محمد فتحی (۲۷ ساله) و عبدالله فتحی (۲۹ ساله) در فروردین ۱۳۸۹ دستگیرشده و به زندان اصفهان منتقل شدند و سپس تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی بازجویان برای پذیرش اتهامات مطروحه از جمله ارتباط با گروههای مخالف نظام، اقدام برای مبارزه مسلحانه، محاربه با خدا و سرقت مسلحانه قرار گرفتند.
به گفتهٔ بیژن فتحی، پدر این دو جوان محکوم به اعدام، حکم یک ماه پیش در دادگاه تجدید نظر تایید شد و امروز (۱۶ اردیبهشت) طی تماس تلفنی با مادر این دو زندانی خبر دادهاند که حکم آنها فردا (۱۷ اردیبهشت جاری) اجرا خواهد شد.
بدین ترتیب، محمد و عبدالله فتحی، کمتر از ۲۴ ساعت با اعدام فاصله دارند و با توجه به فرصت کوتاه باقی مانده، خانوادهٔ این دو فرد از فعالان و نهادهای حقوق بشری و ارگانها و سازمانها استمداد جسته و درخواست کردهاند که کلیه امکانات خود را برای لغو و یا تعویق اجرای احکام اعدام فرزندانشان به کار ببندند.
بیژن فتحی در همین زمینه به کمیته گزارشگران حقوق بشر می گوید: «اقرارهایی که مبنای صدور حکم قرار گرفته اند، تحت شکنجههای سخت اخذ شده است و آنها در مراحل دادرسی از کلیه حقوق قانونی مبنی بر دسترسی به وکیل و حق دفاع محروم بودهاند». آقای فتحی همچنین برخی از مکاتبات خود با نهادهای متبوع را در اختیار کمیته گزارشگران حقوق بشر قرار داده است که در انتهای این گزارش منتشر شدهاند.
متن مصاحبه بیژن فتحی با کمیته گزارشگران حقوق بشر را در ادامه بخوانید:
آقای فتحی آیا خبر اجرای قریب الوقوع حکم فرزندان شما صحت دارد؟
بله. متاسفانه خبر صحت دارد. فرزندانم محمد و عبدالله فتحی شورباریکی، حکم اعدام هر دو پسرم یک ماه پیش تایید شد و چون پرونده پزشکی داشتند و مراحل دادرسی کامل و درست طی نشده بود ما پیگیر شدیم و با چند وکیل هم مشورت کردیم که گفتند درست میشود. روز چهارشنبه مادرشان به ملاقات رفته بودند و امروز تماس گرفتند که قرار است پسرانتان اعدام شوند. و باید از چند روز پیش شما را در جریان میگذاشتند و در نهایت هم گفتند کهاجرای حکم اعدام قطعی است و امروز ساعت ۳ بعداز ظهر برای ملاقات آخر به زندان مراجعه کنید. همسرم به هر جا که توانسته مراجعه کرده بود و گفته بود حداقل یک هفته اجازه بدهید و به تعویق بیندازید که پدرشان از خارج بیاید جواب دادند که تلاش میکنیم به تعویق بیفتد اما بعد دوباره به او گفتند که چنین کاری نمیتوانیم بکنیم و فردا اعدام خواهند شد. در نهایت هم گفتند که به هیچ وجه اجازه ملاقات داده نمیشود و فردا ساعت شش صبح مراجعه کنید. نگرانی ما از این است که به قرنطینه منتقل شده باشند که فردا حکمشان اجرا شود.
اتهامات فرزندانتان چه بود؟
اتهام هر دو محاربه است. یکی از پسرانم سه سال است متاهل شده است و لی در حکم قاضی نوشته شده که مجرد است. برای همین میگویم که اصلا پرونده را نگاه نکردهاند. یکی از پسرانم متولد آذر ۶۲ و دیگری متولد آذر ۶۳ است. محمد هم شش ماه بود که ازدواج کرده بود. در زمان جنگ ما در آبادان بودیم و هر دو مشکل روحی و روانی دارند و مدتها تحت معالجات پزشکی بودند و پرونده پزشکی و مدارک لازم هم ارائه شده ولی به هیچ کدام از این مدارک توجه نشد و حتا برای اثبات این امر به پزشک قانونی نیز مراجعه نکردند.
من فکرم دیگر کار نمیکند و با اینکه مشکل قلبی دارم و سه رگ قلبم گرفته است و الان هم چند قرص خوردهام که بتوانم روی پا باشم و در شرایطی که ایران نیستم مدارک را نگاه کنم ببینم چه کاری از دستم بر میآید.
آیا حکم به فرزندان شما ابلاغ رسمی شده؟
حکم را به هیچ کسی به شکل قانونی ابلاغ نکردهاند و تنها از طریق تماس تلفنی به ما اعلام شد که قرار است فردا اعدامشان کنند.
آیا پیگیری حقوقی کردهاید؟ وکیل داشتند؟
بله وکیل داشتند. در واقع وکیل را به دیوان عالی کشور هم راه ندادند و در مراحل دادگاه و بازپرسی در جلسات کوتاهی که برگزار شد وکیل مدارک پزشکی فرزندانم را نشان داده بود اما به ایشان اجازه صحبت و دفاع شفاهی داده نشد و قاضی گفته بود که همه این مدارک بیفایده هستند و این دونفر حکم اعدام میگیرند. به وکیل گفتند شما حرف نزنید تنها لایحه دفاعیه خود را بنویسید و ارائه کنید. به این لایحه هم توجهی نشده است.
رسیدگی پرونده در کدام شعبه دادگاه انجام شده است؟ آیا به این شرایط اعتراض کردید؟
در شعبه ۴ دادگاه انقلاب اصفهان به ریاست قاضی مقضی. دادستان اصفهان به نام آقای محمد رضا حبیبی هم نقش داشتند اما کل جریان زیر نظر سرهنگ حسینزاده، رییس پلیس امنیت اصفهان است. ایشان در سرکوب و کشتار ۲۵ خردادماه ۸۸ اصفهان را رهبیری میکرد و در کانال پنج با قدرت اعلام کرد ما هر صدایی را اینجا خفه میکنیم. این افراد بچهها را شکنجه کرده بودند و آنها هم به دادسرای انتظامی شکایت کردند. دادسرای انتظامی در پاسخ گفت که به ما دستور داده شده که شکایت آنان را تحویل نگیرند. یک شکایت دیگر هم یکی دو ماه پیش به دادسرای انتظامی قضات نوشتند اما هیچ اقدامی در مقابل این شکایات انجام نشد. و در نهایت گفتند که فردا صبح میخواهند اعدامشان کنند.
از شرح دستگیری فرزندانتان بگویید. چه زمانی بازداشت شدند و تحت چه جرم و اتهامی؟ آیا حکم داشتند و نحوه بازداشت به چه شکلی بود؟
من خارج از کشور بودم. به من اطلاع دادند که پسرانم را بازداشت کردهاند. به دلیل اینکه من اینجا عمل قلب داشتم جزئیات را به من نمیگفتند. یک روز هم به آنها مرخصی ندادند. بعد از مدتی طولانی بالاخره ملاقات دادند. بعد از چند ماه یک نفر از بند الف- ۲ تماس میگیرد و ملاقات میدهند و این ملاقاتها هم در حضور ماموران انجام شده بود. آنها را یک سال پیش دستگیر کردند. بعد از ماجرای تجمعات بود که تحت تعقیب بودند و به آنها اتهامات دروغین زدند که آنها سارق بودهاند و یک میلیارد تومان طلا دزدیدهاند! نمیدانند یک میلیارد تومان چقدر است!
شرایط فرزندانتان در طی دوران بازداشت و بازجویی چطور بود؟ آیا به اتهامات خود اقرار کردهاند؟
هر دو فرزندم به شدت شکنجه شدند. گفتند که قپانی کردهاند و از پشت آویزانشان کرده بودند. به شدت مورد ضرب و شتم واقع شده بودند و از این شیوههایی که در دهه شصت اعمال میشد هم در موردشان به کار برده شده بود. از جمله اینکه به مدت بیست و چهارساعت یکی از فرزندانم را به صلیب بسته بودند. دایی فرزندانم جزو زندانیان دهه شصت است و او هم حکم اعدام گرفته بود. به آنها گفته بودند که شما با دایی خود گروه سیاسی مسلحانه تشکیل دادهاید و در حال توطئه بر علیه نظام بودهاید که آنها میگویند دایی ما در ایران نیست و سالخورده است و فعالیت سیاسی ندارد اما اتهامات روی پرونده باقی ماند.
آقای فتحی، آیا دسترسی حقوقی به وکیل داشتند؟
به هیچ وجه تا زمانی که پرونده را تکمیل کردند و هر چه دلشان خواست در آن نوشتند و تحت شکنجه اقرار گرفتند هیچ اجازه ملاقات یا دسترسی به وکیل به فرزندانم داده نشد. در این مدت تهدید به تجاوز شدند به این ترتیب که فردی به نام سروان رحیمی به آنها گفته بود که اگر حرفهایی که میگوییم را تایید و اقرار نکنید فردی افغانی را میآوریم که به شما تجاوز کند. همسر عبدالله، یکی از فرزندانم را هم برده بودند و او را نیز تحت فشار و بازجویی قرار دادند و سوالات بیربط و غیر اخلاقی از ایشان پرسیده بودند. به عنوان مثال از ایشان پرسیده بودند که شما در زمان ازدواج باکره بودهاید یا نه. این بازجوییها برای اعمال فشار به فرزندم بود که در این شرایط از ایشان اقرار مورد نیاز خود را بگیرند. حالا هر کسی جای اینها باشد در زندان و چنین وضعی را ببیند میگوید هر بلایی را میخواهید به سرم بیاورید و هر چه بخواهید را اقرار میکنیم اما به خانوادهام آسیب نرسانید.
لطفا در مورد مراحل دادرسی توضیح بدهید.
تاریخ دادگاه ۲۳ بهمن سال گذشته بود در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه ۴ به ریاست قاضی مقضی که به همراه هفت نفر دیگر اینها را در زمان دو ساعت محکوم به ا عدام میکند. بعد از آن هم وکیل گرفتیم که به دفاع وکیل ترتیب اثر داده نشد و بعد از چند روز حکم اعدام صادر شد. ما به دیوان عالی چشم امید داشتیم و فکر میکردیم که این حکم ناعادلانه در شعبه تجدید نظر نقض خواهد شدد که بعد پرونده به شعبه ۱۴ به ریاست قاضی نیازی ارجاع شد. ما در این مرحله کاملا احساس خطر کردیم چون ایشان همان دادستان نظامی بود که به قتلهای زنجیرهای رسیدگی کرده بود. پرونده که به اینجا رسید ما احساس خطر کردیم اما وکیلشان گفت که اینها محارب نیستند و حکم اعدام تایید نمیشود اما این اتفاق نیفتاد. همسرم به دادستان مراجعه کرد که درخواست ملاقاتاش پذیرفته نشد. به رییس حوزه قضایی مراجعه کرد و آنجا هم به همین ترتیب. مسئول زندان به همسرم گفته بود وقتی به چشمهای فرزندان شما و اخلاق و روحیاتشان نگاه میکنم مسلم است که کسانی نیستند که مرتکب خلاف شده باشند. دو سه روز پیش هم ریس زندان دستگرد آقای عبدالهی گفته بود که من درخواست عفو بسیار قوی برای آنها نوشتهام چون میدانم که دارد بر علیهشان توطئه میشود و آقای حبیبی و سایر دست اندرکاران وقتی متوجه شده بودند از این اقدام جلوگیری کرده بودند و الان هم به سرعت اعلام کردند که میخواهند اعدامشان کنند.
دقیقا اتهامشان با کدام گروه معاند بوده است؟ آیا در طی مراحل تحقیقات و بازداشت سندی از آنها کشف شده است؟
در اتهام آنها عنوان شده که سرقت مسلحانه. من جزو فعالین سیاسی بودم که از انها خواستند در مورد من اقرار بگیرند وقتی دیدند که چیزی در دست ندارند ارتباط با دایی آنها را برای اعمال فشار عنوان کردند و ارتباط با گروه متخاصم از همین جا ریشه گرفته است وگرنه اینطور اتهامات به هیچ کدام از آنها نمیچسبد. در روزنامه نوشتند که در تفتیشها از آنها سلاح کشف شده اما فرزندانم تکذیب کردند و گفتند ما نه اسلحه داشتهایم و نه اقدام مسلحانه کردهایم. این اتهامات تنها برای اعمال فشار بوده است. از منزل هیچ کدام هم هیچ سلاحی کشف نشده.
فعالیت آنها چه بود که با این اتهامات مواجه شدهاند؟
مثل بقیه پسرها در مراسم چهارشنبه سوری شرکت داشتند و در انتخابات هم نقش فعال داشتند و پسرم عبدالله در اهواز که محل زندگیاش است در ستادهای انتخاباتی فعالیت داشت. هیچ فعالیت خاص و مشکوکی نداشتند و خودشان نیز گفتهاند که اقرارها در شرایط فشار و شکنجه از آنها گرفته شده است.
I am beginning to think that GOD does not exist