آخرین نیوز: آیتالله لاریجانی رئیس قوه قضائیه پس از مطالعه و بررسی نهایی پرونده قطور اتهام شهلا پس از گذشت این همه سال استیذان را پذیرفت و اجازه اجرای حکم قصاص نفس را صادر کرد.
به گزارش وطن امروز، ساعت 14 بعدازظهر 17 مهرماه سال 81 جنایتی هولناک در خیابان گلنبی تهران رخ داد که در آن لاله سحرخیزان ـ 32 سالهـ در غیاب 2 پسرش که در مدرسه بودند و همسرش که مربی تیم پرسپولیس بوده و در اردوی آلمان بود به کام مرگ فرورفت.
این قتل جنجالی با اقدامات ویژه پلیس جنایی پایتخت موشکافی شد و کارآگاهان تحت نظر قاضی فخرالدین جعفرزاده به بررسیهای کارشناسانه پرداختند و این درحالی بود که همسر صیغهای ناصر محمدخانی، از آبانماه همان سال بازداشت شد.
سکوت شهلا 11 ماه طول کشید، پلیس مظنونگیریهای گستردهای کرده بود، ناصر محمدخانی، دوبار بازداشت شد، تصور این بود که وی اطلاعات مهمی دارد که افشا نمیکند و میترسد در صورت اثبات گناه شهلا، از لحاظ اخلاقی هم خصوصا خانواده لاله و بچههایش وی را عامل اصلی این حادثه بدانند.
در سوی دیگر، اقدامات علمی نشان میداد شهلا، دخالت مستقیمی در قتل هوویش داشته است. دفترچه خاطرات این زن مرموز به جز روز جنایت در باقی روزها بدون قلم خوردگی بود اما تیم تحقیق دید که وی در روز جنایت پس از نوشتن 2 خط همه را قلم زده و بعد کارهای روزمرهاش را نوشته که نشان میداد شهلا، سعی در داستانسرایی داشته است.
دلایل دیگری نیز بود، شهلا، روزی و حتی ساعتی نبود که با تلفن با «ناصر» در ایران و آلمان تماس نداشته باشد اما بررسیهای مخابراتی نشان میداد از ساعت 8 غروب پیش از جنایت تا 10:5 صبح روز قتل لاله، نهتنها شهلا، هیچ تماسی با ناصر در آلمان نداشته بلکه هیچ مکالمهای با دیگر آشنایان نیز نداشته است.
اینکه شهلا، در همهحال در تعقیب لاله بود و گاهی سرقتهای مرموزی از قبیل آلبومهای عکس و فیلمهای مراسم خصوصی از خانه ناصر محمدخانی صورت میگرفت، نشان از رفتارهای عجیب این مظنون داشت اما وی سکوت میکرد و مشخص نبود چگونه توانسته در روز روشن وارد خانه شده و لاله را در اتاق خوابش به قتل برساند.
این معما بیپاسخ بود تا اینکه ناصر، ادعایی کرد که نشان میداد شهلا، یک شب تا صبح در بالکن خانه آنها پنهان شده و از پنجره رفتارهای خصوصی آنها را نظارهگر بوده است. پس «شهلا» همیشه کلید یدک داشته و میتوانسته در خانه لاله، پنهان شود. بویژه اینکه وقتی لاله و بچههایش در مسافرت قطر و نزد خانوادهشان بودند، شهلا به همراه خواهرش به این خانه رفته و آنجا را تمیز کرده بود پس میدانست در کجای خانه میتواند پنهان شود. اینها همه در حد فرضیه بودند تا اینکه در شب اعتراف وقتی شهلا، با چهره تکیده ناصر، در بازداشت روبهرو شد تحتتاثیر فضای عاطفی، پرده از جزئیات قتل برداشت.
شهلا روز پیش از جنایت به خانه لاله که به همراه بچههایش به جشن دعوت بودند رفته و با کلید یدکی آنجا بوده ناگهان آنها به همراه میهمان دیگری از راه میرسند و شهلا در خانه گرفتار میشود.
این زن حتی اشاره کرد که موبایلش را سریع خاموش کرده، کفشهایش را روی شوفاژ گذاشته و خود مثل دکوری، پشت پرده حریری با چینهای زیاد و بین فضای خالی شوفاژ و دیوار پنهان شده بود. شهلا، حتی اشاره کرد آن شب چه رفتارها و حرفهایی بین لاله، مهرنوش و بچهها رد و بدل شده و آنها چه لباسی به تن داشتهاند. در طبقه دوم خانه دوبلکس همه میخوابند و صبح ابتدا مهرنوش و بچهاش آنجا را ترک کرده سپس بچهها به مدرسه میروند.
این زن حتی ادعا کرد وقتی لاله نماز غفیله را به مهرنوش یاد میداد آن را به خاطرش سپرده و صبح نیز وقتی مهرنوش میرفت اجازه استفاده کردن از یک لوازم آرایشی را از لاله گرفته که مقتول با دلخوری گفته چرا اجازه میگیری، راحت استفاده کن!
شهلا همان شب اعتراف، به صحنه قتل برده شد و در برابر دوربین فیلمبرداری پلیس و قاضی جعفرزاده چگونگی قتل را تشریح کرد. عامل جنایت زنانه با گریه گفت: «لاله با رفتن بچههایش روی تخت دراز کشید. من از روی پلهها و سکوی طبقه دوبلکس او را دیدم که مجله میخواند وقتی دیدم خوابید چوب بیسبال و چاقویی نیز از آشپزخانه برداشتم و خودم را به پشتش رساندم او در آهنی را بسته بود و من نمیتوانستم فرار کنم به خاطر همین به سرم زد او را به قتل برسانم ابتدا ضربهای با چوب به بالای گوش سمت راست وی زدم وقتی بلند شد ضربهای با چاقو به سینهاش زدم بعد پا به فرار گذاشتم، او از پشت موهایم را گرفت که با چاقو ضرباتی به پاهایش زدم، گلاویز شدیم و او روی زمین افتاد و روی سینهاش نشستم، تیغه چاقو را گرفت و التماس کرد به خاطر مادرش و بچهها او را نکشم و اگر دزد هستم پول و طلا برداشته و بروم بعد به اورژانس یا پلیس زنگ بزنم تا بیایند سراغم وقتی قول دادم چاقو را رها کرد و من ضربات نهایی را زدم».
شهلا در صحنه قتل به مواردی اشاره کرد که حتی پلیس از آن غافل بود، قطره خون روی تشک که شسته نشده و شهلا آن را برعکس کرده بود و موارد دیگر که بعدها همه را منکر شد. این زن با وجود انکار جنایت در دادگاه، به قصاص نفس محکوم شد، وی بارها به اعترافات ضدونقیض پرداخت تا خود را بیگناه نشان دهد اما این حکم که در دادگاه بدوی صادر شد پس از 8 سال و مطالعه پرونده از سوی بیش از 31 قاضی و دلایل عجیبی که برخی حتی خود شهلا به آن اشاره میکردند تا قتل را به گردن مردی آشنا بیندازند به خاطر وجود مدارک پزشکی، پلیسی و قضایی بارها و بارها تایید شد.
آخرین نامه شهلا
شهلا تحت حکم قطعی قصاص نفس و در حالی که با مرگ پدر لاله، خواهرش وارث بوده و پسر بزرگ قربانی جنایت نیز به سن قانونی رسیده بود، در زندان اوین به سر میبرد تا اینکه 2 ماه پیش نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشت و خواست تعیین تکلیف شود اگر بیگناه است آزاد شده و اقدامات رهاییاش صورت گیرد.
اجازه اجرای حکم مرگ
آیتالله لاریجانی رئیس قوه قضائیه پس از مطالعه و بررسی نهایی پرونده قطور اتهام شهلا پس از گذشت این همه سال استیذان را پذیرفت و اجازه اجرای حکم قصاص نفس را صادر کرد.
پرونده شهلا از دفتر نظارت و پیگیری قوه قضائیه به اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد تا پس از تشریفات قانونی و رایزنی برای صلح و سازش در صورت اصرار اولیای دم برای مجازات مرگ شهلا، این زن به دار مجازات آویخته شود.
به گزارش وطن امروز، ساعت 14 بعدازظهر 17 مهرماه سال 81 جنایتی هولناک در خیابان گلنبی تهران رخ داد که در آن لاله سحرخیزان ـ 32 سالهـ در غیاب 2 پسرش که در مدرسه بودند و همسرش که مربی تیم پرسپولیس بوده و در اردوی آلمان بود به کام مرگ فرورفت.
این قتل جنجالی با اقدامات ویژه پلیس جنایی پایتخت موشکافی شد و کارآگاهان تحت نظر قاضی فخرالدین جعفرزاده به بررسیهای کارشناسانه پرداختند و این درحالی بود که همسر صیغهای ناصر محمدخانی، از آبانماه همان سال بازداشت شد.
سکوت شهلا 11 ماه طول کشید، پلیس مظنونگیریهای گستردهای کرده بود، ناصر محمدخانی، دوبار بازداشت شد، تصور این بود که وی اطلاعات مهمی دارد که افشا نمیکند و میترسد در صورت اثبات گناه شهلا، از لحاظ اخلاقی هم خصوصا خانواده لاله و بچههایش وی را عامل اصلی این حادثه بدانند.
در سوی دیگر، اقدامات علمی نشان میداد شهلا، دخالت مستقیمی در قتل هوویش داشته است. دفترچه خاطرات این زن مرموز به جز روز جنایت در باقی روزها بدون قلم خوردگی بود اما تیم تحقیق دید که وی در روز جنایت پس از نوشتن 2 خط همه را قلم زده و بعد کارهای روزمرهاش را نوشته که نشان میداد شهلا، سعی در داستانسرایی داشته است.
دلایل دیگری نیز بود، شهلا، روزی و حتی ساعتی نبود که با تلفن با «ناصر» در ایران و آلمان تماس نداشته باشد اما بررسیهای مخابراتی نشان میداد از ساعت 8 غروب پیش از جنایت تا 10:5 صبح روز قتل لاله، نهتنها شهلا، هیچ تماسی با ناصر در آلمان نداشته بلکه هیچ مکالمهای با دیگر آشنایان نیز نداشته است.
اینکه شهلا، در همهحال در تعقیب لاله بود و گاهی سرقتهای مرموزی از قبیل آلبومهای عکس و فیلمهای مراسم خصوصی از خانه ناصر محمدخانی صورت میگرفت، نشان از رفتارهای عجیب این مظنون داشت اما وی سکوت میکرد و مشخص نبود چگونه توانسته در روز روشن وارد خانه شده و لاله را در اتاق خوابش به قتل برساند.
این معما بیپاسخ بود تا اینکه ناصر، ادعایی کرد که نشان میداد شهلا، یک شب تا صبح در بالکن خانه آنها پنهان شده و از پنجره رفتارهای خصوصی آنها را نظارهگر بوده است. پس «شهلا» همیشه کلید یدک داشته و میتوانسته در خانه لاله، پنهان شود. بویژه اینکه وقتی لاله و بچههایش در مسافرت قطر و نزد خانوادهشان بودند، شهلا به همراه خواهرش به این خانه رفته و آنجا را تمیز کرده بود پس میدانست در کجای خانه میتواند پنهان شود. اینها همه در حد فرضیه بودند تا اینکه در شب اعتراف وقتی شهلا، با چهره تکیده ناصر، در بازداشت روبهرو شد تحتتاثیر فضای عاطفی، پرده از جزئیات قتل برداشت.
شهلا روز پیش از جنایت به خانه لاله که به همراه بچههایش به جشن دعوت بودند رفته و با کلید یدکی آنجا بوده ناگهان آنها به همراه میهمان دیگری از راه میرسند و شهلا در خانه گرفتار میشود.
این زن حتی اشاره کرد که موبایلش را سریع خاموش کرده، کفشهایش را روی شوفاژ گذاشته و خود مثل دکوری، پشت پرده حریری با چینهای زیاد و بین فضای خالی شوفاژ و دیوار پنهان شده بود. شهلا، حتی اشاره کرد آن شب چه رفتارها و حرفهایی بین لاله، مهرنوش و بچهها رد و بدل شده و آنها چه لباسی به تن داشتهاند. در طبقه دوم خانه دوبلکس همه میخوابند و صبح ابتدا مهرنوش و بچهاش آنجا را ترک کرده سپس بچهها به مدرسه میروند.
این زن حتی ادعا کرد وقتی لاله نماز غفیله را به مهرنوش یاد میداد آن را به خاطرش سپرده و صبح نیز وقتی مهرنوش میرفت اجازه استفاده کردن از یک لوازم آرایشی را از لاله گرفته که مقتول با دلخوری گفته چرا اجازه میگیری، راحت استفاده کن!
شهلا همان شب اعتراف، به صحنه قتل برده شد و در برابر دوربین فیلمبرداری پلیس و قاضی جعفرزاده چگونگی قتل را تشریح کرد. عامل جنایت زنانه با گریه گفت: «لاله با رفتن بچههایش روی تخت دراز کشید. من از روی پلهها و سکوی طبقه دوبلکس او را دیدم که مجله میخواند وقتی دیدم خوابید چوب بیسبال و چاقویی نیز از آشپزخانه برداشتم و خودم را به پشتش رساندم او در آهنی را بسته بود و من نمیتوانستم فرار کنم به خاطر همین به سرم زد او را به قتل برسانم ابتدا ضربهای با چوب به بالای گوش سمت راست وی زدم وقتی بلند شد ضربهای با چاقو به سینهاش زدم بعد پا به فرار گذاشتم، او از پشت موهایم را گرفت که با چاقو ضرباتی به پاهایش زدم، گلاویز شدیم و او روی زمین افتاد و روی سینهاش نشستم، تیغه چاقو را گرفت و التماس کرد به خاطر مادرش و بچهها او را نکشم و اگر دزد هستم پول و طلا برداشته و بروم بعد به اورژانس یا پلیس زنگ بزنم تا بیایند سراغم وقتی قول دادم چاقو را رها کرد و من ضربات نهایی را زدم».
شهلا در صحنه قتل به مواردی اشاره کرد که حتی پلیس از آن غافل بود، قطره خون روی تشک که شسته نشده و شهلا آن را برعکس کرده بود و موارد دیگر که بعدها همه را منکر شد. این زن با وجود انکار جنایت در دادگاه، به قصاص نفس محکوم شد، وی بارها به اعترافات ضدونقیض پرداخت تا خود را بیگناه نشان دهد اما این حکم که در دادگاه بدوی صادر شد پس از 8 سال و مطالعه پرونده از سوی بیش از 31 قاضی و دلایل عجیبی که برخی حتی خود شهلا به آن اشاره میکردند تا قتل را به گردن مردی آشنا بیندازند به خاطر وجود مدارک پزشکی، پلیسی و قضایی بارها و بارها تایید شد.
آخرین نامه شهلا
شهلا تحت حکم قطعی قصاص نفس و در حالی که با مرگ پدر لاله، خواهرش وارث بوده و پسر بزرگ قربانی جنایت نیز به سن قانونی رسیده بود، در زندان اوین به سر میبرد تا اینکه 2 ماه پیش نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشت و خواست تعیین تکلیف شود اگر بیگناه است آزاد شده و اقدامات رهاییاش صورت گیرد.
اجازه اجرای حکم مرگ
آیتالله لاریجانی رئیس قوه قضائیه پس از مطالعه و بررسی نهایی پرونده قطور اتهام شهلا پس از گذشت این همه سال استیذان را پذیرفت و اجازه اجرای حکم قصاص نفس را صادر کرد.
پرونده شهلا از دفتر نظارت و پیگیری قوه قضائیه به اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران ارسال شد تا پس از تشریفات قانونی و رایزنی برای صلح و سازش در صورت اصرار اولیای دم برای مجازات مرگ شهلا، این زن به دار مجازات آویخته شود.
0 نظرات
ارسال یک نظر