نمیدانم این چه سرنوشت شومی است که دستانمان به نوشتن که میرود از «مرگ» باید بنویسیم و آنهم از منسوخترین مرگها، در مذمت چیزهایی باید بنویسیم که بشریت متمدن پشت سرگذاشته است. در مذمت سنگسار، قطعدست، شکنجهی زندانیان، اولیهترین آزادیهای بیان… گویا سوار بر «ماشین زمان» ما را و کامپیوتر و اینترنت و ماهوارهیمان را پرتاب کردهاند به قرون وسطا حرفهای که میزنیم و از حقوقی دفاع میکنیم که با سطح تکنولوژی که در اختیارداریم نمیخواند. مثل این میماند که از غار درآمدهایم و مستقیم بر ماه گام میزنیم. با چماقی در دست و پوستناشیانهکنده شدهی حیوانی بر تن پشت کیبورد نشستهام و بمب اتمی درست میکنیم.
فردا شهلا جاهد را میخواهند بردار کشند و تنها کسی که میتواند به شهلا جاهد زندگی دهد کسانی هستند که «اولیای دم» شناخته میشوند معلوم نیست کدام حقل سلیمی چنین حقی را به آنان میدهد. چطور ممکن است جان انسانی را به دست انسانهایی سپرد که نسبت به او کینه دارند این چه عدالت احمقانهیی است؟ اساسا چه ارتباط و حقی ما بین پدر و مادر و فرزندان هست که حالا بخواهند انتقام بگیرند؟ باشد میپذیریم روزی روزگاری انسانها هنوز دانش جرمشناسی نداشتند، علوم اجتماعی و روانشناسی بهوجود نیادمده بود مردمی بدوی و چادرنشین بودند و قوانینی برای جامعهی کوچک خود وضع کرده بودن. قوانین ساده و بسیط چشم در برابر چشم… اما اکنون بشر پیشرفت کرده است به حقوقی دست پیدا کرده است به دانش و علم و ساختارهای مدیریت جامعه رسیده است همانطور که در پزشکی و انفورماتیک و فضانوردی و صنعت و علوم پایه پیشرفتهای شگرفی کرده است. اما تفکری منحط و عقبمانده میخواهد قوانین آن جامعهی بدوی را بازور و فشار در جامعهی مدرن فعلی قالب کند.
وقتی یک درجه تب میکنند فورا سوار هواپیما شده به لندن میروم برای معالجه و کسی نیست بگوید اگر تمدن و تکنولوژی بدست خب چرا از اینها استفاده میکنید؟ چرا نفت استخراج میکنید؟ چرا در بزرگترین بانکهای جهانی پول دارید و سهام بزرگترین شرکتها در جیب گشادهتان فرو کردهاید. همه چیز تمدن خوب است به جز قوانین و حقوقی که انسانها به آن دست پیدا کردهاند؟
اعدام عمل جنایتکارانهیی است حتا وقتی دادگاهی عادلانه برقرار باشد و چگونگی اعدام هم با کمتر درد و زجر همراه باشد باز جنایتکارانه است وای به حال اعدام کسانی که در دادگاهی ظلمانه محکوم شدهاند و به شیوههای سخیف و جنایتکارانه اعدام میشوند.
امیدوارم فردا شهلا جاهد که در قاتل بودن او جای شبههی فراوان است، که اگر این شبههها نبودم هم اعدامش کار درستی نبود، توسط اولیای دم بخشیده شوند و آنان دستمایهی بازیهای سیاسی جمهوری اسلامی قرار نگیرند.
به جای فکر کردن روی هزار و یک مشکل پیشرو برای سرنگونی این نظام پلید و آدمخوار و ساختن ایرانی آزاد و آباد و برابر مجبور هستیم همیشه از حقوق انسانهای بیگناهی دفاع کنیم که زیر تیغ هستند.
همیشه آرزو میکنم ای کاش این آخرین باری باشد که در مورد اعدام مینویسم اما این دستگاه آدمکش بیوقفه به کار خود ادامه میدهد و خون میریزد.
امروز میخواستم در مورد ۱۶ آذر بنویسم اما چه بنویسم در این شرایط عقبمانده و اسفبار چگونه میشود از دانشجو و روزش سخن گفت که شب ظلمانی جهلپرستان و غداره بهدستان است.
شهلا بي گناه است ناصر بايد مجازات شود