ساعت ۱۶ روز شنبه ، ۶ مارس در آستانه روز زن ، جمعی از مادران عزادار به منزل ندا آقاسلطان (سمبل زنان آزاده ايران) رفتند . در جمع مادران ، مادر ، خواهر و عمه های مصطفی کريم بيگی (شهيد مظلوم عاشورای ۸۸) نيز حضور داشتند.
مادر ندا با اشک و لبخند به استقبال مادران آمد و لحظه در آغوش گرفتن و گريستن اين دو مادر لحظه ای دردناک و در عين حال زيبا بود . لحظه ای که دو مادر با ديدن يکديگر صورت عزيز از دست رفته خود را در چهره مادر عزيز ديگری می يافت.
مادران هنگام ورود به خانه گلی ريشه دار در گلدانی به رنگ سبز به مادر ندا تقديم کردند، دوستی که زحمت تهيه آن را کشيده بود تعريف ميکرد بعد از انتخاب گل به گلفروش گفتم گلدان آن را بايد با يک گلدان قشنگ عوض کنی چون اين گل به مادر يک شهيد تقديم می شود و گلفروش بلافاصله گفت : الان آن را داخل يک گلدان سبز قرار ميدهم تا مناسب باشد.
مادران همراه با آن کارتی به مادر ندا هديه کردند که اشعار زير روی آن نوشته شده بود :
از گل فروش لاله رخی لاله ميخريد
ميگفت بی تبسم گل خانه بی صفاست
گفتم صفای خانه کفايت نمی کند
بايد صفای روح بيابی که کيمياست
خوبست ای کسيکه بگل زار زندگی
روی تو همچو لاله صفابخش ودلرباست
روح تو نيز چون تو با صفا بود
تا بنگری که خانه تو خانه خداست
برای مادر عزادار - زهره عزيزمان
مادر ندا آقاسلطان (سمبل زنان آزاده ايران )
مادری ديگر کتابی از سروده هايی زيبا را به مادر ندا و مادر مصطفی تقديم کرد که روی صفحه اول کتابی که به مادر ندا تقديم شده بود نوشته بود :
زهره عزيز!
ندا رفت ولی نداها زنده اند و تولدی ديگر در راه است
از درون شب تار / می شکوفد گل صبح
خنده بر لب گل خورشيد کند/ جلوه گردد بر کوه بلند
نيست ترديد زمستان ميگذرد و ز پی اش پيک بهار / با هزاران گل سرخ ميايد .
مادران در کنار يکديگر از مادری شهيد بنام فاطمه سمسارپور که در ۳۰ خرداد در خيابان خوش به شهادت رسيده بود و در نهايت غريبی در بابل به خاک سپرده شد ياد کردند.
همچنين مادران از نگرانی عميق شان از صدور حکم اعدام برای جوان ۲۰ ساله (محمد امين وليان) صحبت کردند و اظهار تعجب کردند که چگونه است که سنگ دردست جوانان و مردم فلسطين و غزه در صدا و سيمای جمهوری اسلامی مظهر مقاومت و پايمردی است و همان سنگ در دست جوان ايرانی که با ديدن خشونتهای پی در پی و بی پايان مانند شليک گلوله به مردم ، پرت کردن جوانان از بالای پلها و ساختمانها ، له کردن مردم بوسيله خودروی نيروی انتظامی و ... احساساتشان بشدت جريحه دار شده ، مصداق محاربه می شود؟
آنان ضمن استقبال از تکذيبيه آيت الله مکارم شيرازی ، از محکوم کردن اين حکم توسط آيت الله صانعی و تلاشهای آيت الله محقق داماد برای لغو احکامی نظير آن برای بازداشت شدگان اعتراضات اخير قدردانی کرده ، اظهار اميدواری کردند تا همراهی روحانيون و مراجع با مردم در اعتراض به اعدام ، نويدی باشد برای لغو صدور احکام اعدام در کشورمان.
مادران نگرانيشان را از سپری شدن حدود يکماه از بازداشت دوستانشان و عدم اطلاع خانواده ها از وضع جسمی و روحيشان و همچنين عدم آگاهی از اتهام آنان ابراز نموده و خواستار آزادی هرچه سريعتر دوستانشان شدند.
در اواخر نشست مادران عزادار ، عمه بزرگ مصطفی با صدايی بسيار دلنشين آواز زير را به ياد مصطفی خواند :
دردعشق و انتظار
دارم زان شب يادگار
در آن شب سرد پاييز
آهنگ سفر ميکردی
از رهگذری محنت خيز
ديدم که گذر ميکردی
درد عشق و انتظار
دارم زان شب يادگار
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا
تو رفتی ودلم غمين شد
قرين آه آتشين شد
از آن شبی که برنگشتی
جهان که شادی آفرين بود
به چشم من غم آفرين شد
از آن شبی که برنگشتی
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مينا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته
تو رفتی و .......
مادری ديگر با صدايی بسيار زيبا قسمتی از حماسه کوراوغلو را با ياد شهدا و مادران آذری خواند ودرنهايت نيز مادران مرغ سحر را باهم زمزمه کردند.
در پايان تعدادی از مادران برای همراهی با خانواده مادران عزادار و ساير زندانيان در بند به سمت اوين حرکت کردند
مادر ندا با اشک و لبخند به استقبال مادران آمد و لحظه در آغوش گرفتن و گريستن اين دو مادر لحظه ای دردناک و در عين حال زيبا بود . لحظه ای که دو مادر با ديدن يکديگر صورت عزيز از دست رفته خود را در چهره مادر عزيز ديگری می يافت.
مادران هنگام ورود به خانه گلی ريشه دار در گلدانی به رنگ سبز به مادر ندا تقديم کردند، دوستی که زحمت تهيه آن را کشيده بود تعريف ميکرد بعد از انتخاب گل به گلفروش گفتم گلدان آن را بايد با يک گلدان قشنگ عوض کنی چون اين گل به مادر يک شهيد تقديم می شود و گلفروش بلافاصله گفت : الان آن را داخل يک گلدان سبز قرار ميدهم تا مناسب باشد.
مادران همراه با آن کارتی به مادر ندا هديه کردند که اشعار زير روی آن نوشته شده بود :
از گل فروش لاله رخی لاله ميخريد
ميگفت بی تبسم گل خانه بی صفاست
گفتم صفای خانه کفايت نمی کند
بايد صفای روح بيابی که کيمياست
خوبست ای کسيکه بگل زار زندگی
روی تو همچو لاله صفابخش ودلرباست
روح تو نيز چون تو با صفا بود
تا بنگری که خانه تو خانه خداست
برای مادر عزادار - زهره عزيزمان
مادر ندا آقاسلطان (سمبل زنان آزاده ايران )
مادری ديگر کتابی از سروده هايی زيبا را به مادر ندا و مادر مصطفی تقديم کرد که روی صفحه اول کتابی که به مادر ندا تقديم شده بود نوشته بود :
زهره عزيز!
ندا رفت ولی نداها زنده اند و تولدی ديگر در راه است
از درون شب تار / می شکوفد گل صبح
خنده بر لب گل خورشيد کند/ جلوه گردد بر کوه بلند
نيست ترديد زمستان ميگذرد و ز پی اش پيک بهار / با هزاران گل سرخ ميايد .
مادران در کنار يکديگر از مادری شهيد بنام فاطمه سمسارپور که در ۳۰ خرداد در خيابان خوش به شهادت رسيده بود و در نهايت غريبی در بابل به خاک سپرده شد ياد کردند.
همچنين مادران از نگرانی عميق شان از صدور حکم اعدام برای جوان ۲۰ ساله (محمد امين وليان) صحبت کردند و اظهار تعجب کردند که چگونه است که سنگ دردست جوانان و مردم فلسطين و غزه در صدا و سيمای جمهوری اسلامی مظهر مقاومت و پايمردی است و همان سنگ در دست جوان ايرانی که با ديدن خشونتهای پی در پی و بی پايان مانند شليک گلوله به مردم ، پرت کردن جوانان از بالای پلها و ساختمانها ، له کردن مردم بوسيله خودروی نيروی انتظامی و ... احساساتشان بشدت جريحه دار شده ، مصداق محاربه می شود؟
آنان ضمن استقبال از تکذيبيه آيت الله مکارم شيرازی ، از محکوم کردن اين حکم توسط آيت الله صانعی و تلاشهای آيت الله محقق داماد برای لغو احکامی نظير آن برای بازداشت شدگان اعتراضات اخير قدردانی کرده ، اظهار اميدواری کردند تا همراهی روحانيون و مراجع با مردم در اعتراض به اعدام ، نويدی باشد برای لغو صدور احکام اعدام در کشورمان.
مادران نگرانيشان را از سپری شدن حدود يکماه از بازداشت دوستانشان و عدم اطلاع خانواده ها از وضع جسمی و روحيشان و همچنين عدم آگاهی از اتهام آنان ابراز نموده و خواستار آزادی هرچه سريعتر دوستانشان شدند.
در اواخر نشست مادران عزادار ، عمه بزرگ مصطفی با صدايی بسيار دلنشين آواز زير را به ياد مصطفی خواند :
دردعشق و انتظار
دارم زان شب يادگار
در آن شب سرد پاييز
آهنگ سفر ميکردی
از رهگذری محنت خيز
ديدم که گذر ميکردی
درد عشق و انتظار
دارم زان شب يادگار
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا
تو رفتی ودلم غمين شد
قرين آه آتشين شد
از آن شبی که برنگشتی
جهان که شادی آفرين بود
به چشم من غم آفرين شد
از آن شبی که برنگشتی
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا
از آن شب سرد خزان شبها گذشته
داستان باده و مينا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته
تو رفتی و .......
مادری ديگر با صدايی بسيار زيبا قسمتی از حماسه کوراوغلو را با ياد شهدا و مادران آذری خواند ودرنهايت نيز مادران مرغ سحر را باهم زمزمه کردند.
در پايان تعدادی از مادران برای همراهی با خانواده مادران عزادار و ساير زندانيان در بند به سمت اوين حرکت کردند
0 نظرات
ارسال یک نظر