از ميان نامه هاي رسيده به كانون :اين نامه را براي تو مينويسم , براي تو كه حتي تصويري از چهره ات , نوايي از كلامت و آشنايي با هويتت ندارم, اما يك چيز را خوب ميدانم , تو يك انسان بودي و يك ايراني , صبح سه شنبه وقتي خبر اعدام دو زنداني را از سايت هاي جمهوري ” اسلامي!” خواندم , ابتدا شوكه شدم ,چون هنوز از خبر اعدام جوان دانشجوي كرد كه با تقلاي شبانه روزي خانواده اش به طور موقت نجات يافته بود عبور نكرده بودم , هنوز تعادل روحي خود را بازنيافته بودم كه خبر اعدام دو تن ديگر گويي طناب داري بود بر گردنم , طنابي بر روحم , فشرده ام كرد , درهم پيچيد و قلبم را به درد آورد , نام زنداني ديگر, آقاي علي صارمي به سبب تبليغ و پشتيباني از او در كشورهاي خارجي از سوي سازمان مجاهدين خلق ,همان سازماني كه به دليل عضويت در آن حكم محاربه گرفته بود برايم آشنابود ,حتي عكس او را هم ديده بودم اما تو ..... تو برايم غريب بودي , بي پناهيت قلبم را بيشتر وبيشتر به درد آورد , آنها حتي عكسي از تو را نيز منتشر نكرده بودند , اما اسم تو با من حرف ميزد , بعد از دقايقي كه خود را بازيافتم فهميدم كه من و تو باهم آشناييم , ناشناخته ديرآشنايي از ديار عشق و آزادي
”سرزمين پاك آريايي ”... بله , تو برادر ايراني من و قبل از هرچيز”يك انسان ” در كنار ما بودي , جرمت را جاسوسي اسرائيل گفته بودند ,از صحت قضيه وجرمت خبر ندارم , اما آيا اعدام حقت بود ؟ ايا طناب دار و اعدام حق ماست ؟ آيا حق انسانيت است؟آيا حق ايرانيت است ؟
نه .. برادرم اكبر , در تمام سايتها جستجويت كردم , بي نام تر و بي كس تراز آن بودي كه فكرش را ميكردم و اين خود غم سنگين تري بود , ناگهان چونان خواهري كه برادري را از دست داده باشد احساس خلا و حفره كردم , بله , من يك بردار ايراني را ازدست داده بودم , جرمت برايم مهم نيست , مهم بر ” دار” رفتن تو به دست كساني است كه قاتل انسانيت هستند , كساني كه اگر ”حكم اعدام ” ,حكمي براي اجراي قانون باشد قبل از همه براي حفظ و حراست از قانون و اجراي آن بايد خودشان را بر ” دار ” كرد .
اكبر جان , خودت نيستي كه از خود دفاع كني , خودت نيستي .. اما بدان كه من و صدها و هزاران ايراني , به سبب ايراني بودن و انسان بودنمان از مرگ تو داغدار شديم , گريه كرديم و بر عاملان اعدامت نفرين كرديم .
0 نظرات
ارسال یک نظر